جهش تولید با مشارکت مردم
دانشگاه علوم پزشکی شیراز
جهش تولید با مشارکت مردم
  • 1401/03/16
  • - تعداد بازدید: 78
  • زمان مطالعه : 6 دقیقه

همراه با شهدای مدافع حرم/ شهید حسین جمالی

.

در طی بیش از دو سال گذشته در روزهای دوشنبه، با شهدای مجموعه
سلامت فارس در طول سال های دفاع مقدس که در کنار خدمات پشتیبانی در جبهه های حق
علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداری ها و بیمارستان های صحرایی، شهدای
گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده اند، آشنا شدیم و این بخش با معرفی شهدای
استان فارس ادامه یافت. همچنین در ادامه با شهدای مدافع سلامت دانشگاه علوم پزشکی
شیراز که در روزهای بحران کرونا، با از جان گذشتگی در سنگر سلامت، برای حیات
بیماران جنگیدند آشنا شدیم و 9 شهید مدافع سلامت دانشگاه را در این بخش معرفی
کردیم. در ادامه با شهدای مدافع حرم آشنا می شویم که مطلب امروز بخش همراه با شهدا
به
شهید «حسین جمالی»، از شهدای مدافع
حرم استان فارس اختصاص دارد.

 




شهید
حسین جمالی





تاریخ و محل تولد: 1/7/1365
شهرستان فسا



تاریخ و محل شهادت: 1/8/1394 جنوب حومه شهر حلب



شهید جمالی در اول مهرماه سال 1365 در روستای خورنگان
شهرستان فسا به دنیا آمد. در سن 7 سالگی به مدرسه رفت و تا سال سوم دبیرستان در
روستای خورنگان بود و دوره پیش دانشگاهی اش را در مدرسه شهید فلاحی فسا سپری کرد. شهید
جمالی از همان کودکی و نوجوانی بسیار فعال بود؛ چرا که همزمان با تحصیل در کلاس
های کشتی نیز نام نویسی کرده بود و تمرین برای آمادگی جسمانی از برنامه های روزانه
زندگی اش بود.



بعد از اخذ مدرک دیپلم و اتمام خدمت سربازی با توجه به
علاقه ای که به خدمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت، وارد این نهاد شد. پس
از مدتی به علت ضرورت فراگیری آموزش های موردنیاز رزمی، وارد دانشگاه امام حسین
(ع) تهران شد و دوره های تخصصی رزمی را در آنجا فرا گرفت.



در جریان درگیری در شمال غرب با گروهک پژاک، شهید جمالی از
ناحیه پا مورد اصابت ترکش قرار گرفت؛ اما او این مساله را از همگان مخفی نگه داشت
تا زمانی که بعد از شهادتش در سوریه، دوستانش این موضوع را به خانواده اش اطلاع
دادند.



عشق به اهل بیت (ع) و دفاع از اسلام انگیزه ای بود که این
شهید بزرگوار را عازم عملیات های مختلف در کشورهای عراق و سوریه کرد.



سرانجام شهید جمالی در سال 1394 مصادف با صبح تاسوعای حسینی (ع)
در جنوب حومه شهر حلب و حین عملیات محرم، با اصابت تیر به پهلویش به شهادت رسید.
پیکر پاکش در نهم آبان
همان
سال
در گلزار شهدای روستای خورنگان در کنار
دایی شهیدش امیر سرتیپ عبدالرزاق جمالی به خاک سپرده شد
.





خاطرات
شهید از زبان مادر شهید:



- آخرین باری که به مرخصی آمد چند روزی بیشتر از همیشه ماند. پسرم
ساکت بود و خیلی حرف نمی زد. گفت: مادر! چند خواب دیده ام که دو تای آن تعبیر شده
است، دعا کنید خواب سومی هم تعبیر بشود
.

روزی که پیکر شهید همدانی را آوردند، از حسین
پرسیم: مادر چه کسانی بیشتر به سوریه می روند؟ حسین گفت: فرماندهان قدیمی. چند
لحظه ای مکث کرد و سپس گفت: مادر از یک رزمنده تیپ فاطمیون می پرسند: چرا به سوریه
می روی؟ در جواب می گوید: می روم تا واقعه کربلا دوباره تکرار نشود
. مادر
برای ما زشت نیست که در خانه بنشینیم و کاری برای بی بی حضرت زینب (س) انجام
ندهیم. مادر من هم به سوریه بروم؟ گفتم: برو. سریع بحث را عوض کرد
.





- هر وقت دلم می گیرد سراغ
کمد لباس حسین می روم. آن کمد برای من همانند حجله گاه حسین است. آخرین لباس،
آخرین کفش ... قطره های خونی که هنوز روی فانوسقه اش مانده ... تمام خاطرات حسین
در این کمد جمع شده است.



خاطرات
شهید جمالی از زبان دوستش:



- تازه وارد یگان شده بودم که مرا به گردان یکم معرفی کردند. در
آن زمان در آسایشگاه شهرستانی‌ ها برای اولین بار، حسین جمالی را دیدم. شب بود
حوالی ساعت
2:30 برای خوردن آب از اتاقم
بیرون آمدم؛ اما در راهروی آسایشگاه صدای گریه‌ای را از داخل نمازخانه شنیدم. تا
انتهای آسایشگاه رفتم و وقتی به آنجا رسیدم دیدم حسین سر بر سجده گذاشته و با خدای
خود راز و نیاز می‌کرد و مرتب اشک از چشم هایش جاری بود. وقتی متوجه حضور من شد،
گریه ‌هایش را قطع کرد. من همان لحظه عقب کشیدم و رفتم. آنجا بود که فهمیدم من به کجا
آمده‌ام و با چه مردانی همرزم هستم
.





وصیت
نامه شهید:



... ای امام عصر ما بیا. ولی من به خودم می گویم که
اگر مولایمان آمد و ما نیز همانند مردم کوفه در جلوی اربابمان صف آرایی کردیم، چه
خواهد شد.



من از خدای منان دائما می خواهم که به من شهادت
را عطا کند، تا با این کار بگویم که ای آقا! ای امام ما! من و همرزمانم داخل آن
کوچه نبودیم، ما پشت درب نیمه سوخته نبودیم، ما روز عاشورا نبودیم که جانمان را
فدا کنیم در راه دفاع از دین و قرآن و حالا که هستیم با تمام وجودمان هستیم. من از
خدای تبارک و تعالی خواسته و دائما می خواهم که دست رد به سینه من و دوستانم نزند،
من از خدا می خواهم که در زمان حال به من شهادت عنایت کند و از خداوند می خواهم
زمانی که امام زمان(عج) ظهور کرد دوباره ما را زنده کند و از خاک بلند کند تا در
رکاب امام زمان (عج) دوباره بجنگیم و به شهادت برسیم تا دیگر واقعه عاشورا اتفاق
نیفتد. خدایا به من و دوستانم و باقیماندگان گروه
1+10 شهادتی زیبا اعطا کند.

  • گروه خبری : آخرین اخبار,اخبار وب دا
  • کد خبری : 61624
کلیدواژه
مدیر سیستم
خبرنگار

مدیر سیستم

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

تنظیمات قالب