در طی حدود سه سال گذشته در روزهای دوشنبه، با
شهدای مجموعه سلامت فارس در طول سال های دفاع مقدس که در کنار خدمات پشتیبانی در
جبهه های حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداری ها و بیمارستان های
صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده اند، آشنا شدیم. این بخش با
معرفی شهدای استان فارس، شهدای مدافع حرم و شهدای مدافع سلامت
دانشگاه علوم پزشکی شیراز که در روزهای بحران کرونا، با از جان گذشتگی در سنگر
سلامت، برای حیات بیماران جنگیدند ادامه یافت. اکنون به معرفی دیگر شهدای عزیز
استان فارس می پردازیم که این هفته با سردار شهید «محمد نوری» آشنا می شویم.

 

سردار شهید محمد نوری

تاریخ و محل تولد: 5/9/1334 شهر اسیر از توابع شهرستان مهر

تاریخ و محل شهادت: 4/10/1365 منطقه ام الرصاص عراق

شهید «محمد نوری» در آذرماه سال 1340 در
یک خانواده متدین در روستای اسیر از توابع شهرستان مهر در استان فارس به دنیا آمد.
بعد از گذراندن دوران مدرسه به همراه برادرانش وارد بازار کار شد تا یار و همراه
پدر باشند. او که در دوران رژیم ستمشاهی در تمامی اعتراضات و مراسم راهپیمایی های
زادگاه خود شرکت می کرد، بعد از پیروزی انقلاب نیز به عضویت سپاه پاسداران انقلاب
اسلامی درآمد و در منطقه عسلویه بوشهر به انجام وظیفه مشغول شد.

همزمان با آغاز جنگ تحمیلی نیز رهسپار
جبه های جنگ شد. در آذرماه سال 1360 در عملیات طریق القدس دچار مجروحیت شد و او را
برای مداوا به یکی از بیمارستان های شهر مشهد منتقل کردند. عشق و علاقه فراوانی که
به حضرت امام خمینی(ره) داشت، بعد از بهبودی او را راهی جماران برای ملاقات با
حضرت امام (ره) کرد.

شهید نوری در سال 1360 ازدواج کرد؛ اما
همچنان عازم جبهه های نبرد می شد. در همین زمان بود که خبر شهادت برادرش، داغ
سنگینی را بر دل خانواده وارد کرد و محمد این بار با اندوهی فراوان ناشی از غم از
دست دادن برادر؛ اما با عزمی پراستوار و راسخ در عملیات بیت المقدس شرکت کرد و این
بار همراه با دیگر رزمندگان اسلام با آزادسازی خرمشهر و پادگان های حمید و هویزه،
شهد شیرین پیروزی را برای امت اسلام به ارمغان آوردند.    

اما بعد از این پیروزی خبر شهادت
برادر دیگر محمد به عنوان دومین شهید خانواده غم بزرگی را بر دل خانواده گذاشت و
سخت تر آنکه مادر این شهیدان نیز در همین ایام دار فانی را وداع گفت و محمد این
بار با تمام اندوه فراوانی که داشت در عملیات بدر به عنوان فرمانده گردان دریایی عازم
میدان رزم شد.

در بهمن ماه 1364 در عملیات والفجر به
عنوان فرمانده گردان انتخاب شد و بعد از پیروزی فراموش نشدنی فاو، به قرارگاه خاتم
الانبیاء(ص) رفت و به عنوان مسوول بخشی از تجهیزات دریایی یگان های رزمی منطقه
جنوب مشغول به خدمت شد؛ اما بعد از شرکت در عملیات کربلای 3 از مسوولیت محوله در
قرارگاه استعفا داد تا در عملیات کربلای 4 نیز نقش آفرینی کند؛ عملیات کربلای 4
آخرین حضور او در جبهه بود و شهید نوری بعد از سال ها رشادت و جانفشانی در میدان
های رزم، سرانجام در منطقه ام الرصاص، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به جمع
برادران شهید و دیگر همرزمانش پیوست. پیکر مطهر این شهید عزیز پس از 10 سال انتظار
به زادگاهش برگشت و چشمان منتظر خانوداه و سه فرزندش را روشنی بخشید.  

بعد از شهید محمد نوری، برادر دیگر
این خانواده نیز به شهادت رسید و خانواده نوری 4 شهید را تقدیم انقلاب کرد.

خاطره
شهید از زبان همرزمش: 

لباس سبز خوش
رنگ و مخصوصی داشت که در زمستان های سرد منطقه جنگی، در بیشتر اوقات آن را می
پوشید و تمامی نیروهای گردان شیفته آن شده بودند. یک روز که محمد در سنگر در حال
استراحت بود، چند نفر از دوستان همسنگرش به شوخی به او گفته بودند: شما این کاپشن
را به اندازه کافی پوشیده ای و دیگر کهنه شده، بهتر نیست آن را به کسی دیگر بدهید؟
اما شهید نوری در جواب آنها گفته بود: این لباس شهادت من است و تا شهید نشده ام آن
را به هیچ کسی نمی دهم.

فرازی
از وصیت نامه شهید محمد نوری:

... همسرم
از شما می خواهم که رفتار نیک و کردار خوب و حجاب را با کمال دقت مراعات کنی. در
تربیت بچه هایم کوشا باش و همه را به مدرسه و مکتب خانه برای فراگیری علوم اسلامی
و فرایض دینی بفرست. از همسرم می خواهم اگر شهید شدم یا مفقود گردیدم و بچه هایم
پرسیدند بابایمان کجا رفته به آنها بگویید: ‌ پدرتان بنا به امر ولی فقیه به جبهه
رفته و در جنگ با کفار شهید شده است. تقاضایم این است که راست گفته و هر آنچه که
اتفاق افتاده بگویید که همیشه چشم به راه نباشند ...

... بیایید
قدر این انقلاب را بدانیم و همچنین قدر این رهبر را بیشتر و بهتر بدانیم فکر کنیم،
تعقل کنیم و تفکر کنیم که او چگونه مردی بود. وای به حال ما که کوچکترین تردید
داشته باشیم. بیایید این انقلاب که خداوند 
توسط رهبر عزیزمان به ما ارزانی داشته است را قدر بدانیم ...