جهش تولید با مشارکت مردم
دانشگاه علوم پزشکی شیراز
جهش تولید با مشارکت مردم
  • 1402/04/05
  • - تعداد بازدید: 870
  • زمان مطالعه : 5 دقیقه
همراه با شهدا؛

شهید «محمدشفیع فروردین»

در طی بیش از سه سال گذشته در روزهای دوشنبه، با شهدای مجموعه سلامت فارس در طول سال های دفاع مقدس که در کنار خدمات پشتیبانی در جبهه های حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداری ها و بیمارستان های صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده اند، آشنا شدیم و این بخش با معرفی شهدای استان فارس ادامه یافت.

همچنین در ادامه با شهدای مدافع سلامت دانشگاه علوم پزشکی شیراز که در روزهای بحران کرونا، با از جان گذشتگی در سنگر سلامت، برای حیات بیماران جنگیدند آشنا شدیم و در ادامه نیز با شهدای مدافع حرم استان که در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) در سوریه به شهادت رسیدند و سپس با شهدای استان فارس آشنا شدیم.

این بخش از «همراه با شهدا» به شهید «محمدشفیع فروردین»، از شهدای هشت سال دفاع مقدس استان فارس اختصاص دارد تا با زندگی و شخصیت این شهید والامقام، بیشتر آشنا شویم.

شهید «محمدشفیع فروردین»

تاریخ و محل تولد: یکم مهر 1349 در روستای اسلام‌آباد از توابع شهرستان فیروزآباد

تاریخ و محل شهادت: 31 خرداد 1366 در عملیات نصر 4 منطقه ماووت عراق

شهید «محمدشفیع فروردین» یکم مهر سال 1349 در روستای اسلام‌آباد از توابع شهرستان فیروزآباد دیده به جهان گشود.

او دومین فرزند خانواده بود. پدرش از آموزگاران پر تلاش و مومن اداره عشایری بود.

دوران ابتدایی و راهنمایی را در روستای «بایگان» و «موشگان» با موفقیت پشت سر گذاشت و پس از اتمام دوره راهنمایی به دانشسرای تربیت معلم شهید دستغیب فیروزآباد رفت.

نماز و تلاوت قرآن را از همان کودکی آموخت. پائیز سال 1364 برای آموزش و حضور در جبهه، به همراه برادر خود عازم شهرستان کازرون شد، اما به خاطر شرایط سنی، از رفتنش به جبهه ممانعت شد.

پس از چند ماه در 24 فروردین 1365 به همراه برادر و عموی خود به مناطق جنگی جنوب اعزام شد. به مدت 3 ماه در مناطق گتوند دشت عباس، قصر شیرین در گردان حضرت زینب (س) حضور داشت. شهادت عمویش (شهید پرویز فروردین) کاملا او را متحول کرد.

او بار دوم همراه با برادرش در بهار 1366 عازم جبهه شدند و پس از 2 ماه حضور در گردان مالک اشتر، سرانجام در صبحگاه 31 خرداد 1366 در عملیات نصر 4 منطقه ماووت عراق بر اثر اصابت تیر مستقیم به گلویش، به آرزوی دیرینه یعنی شهادت دست یافت.

پیکر پاک این شهید والامقام، بنا به وصیتش در گلزار شهدای روستای اسلام آباد در کنار تربت پاک شهید «پرویز فروردین» به خاک سپرده شد.

وصیت نامه شهید «محمدشفیع فروردین»

﴿بسم رب الشهدا من المؤمنین رجالٌ صدقوا ما عاهدوا اللّه علیه ۖ فمنهم من قضىٰ نحبه ومنهم من ینتظر ۖ وما بدّلوا تبدیلًا﴾

«از مومنان مردانى که راست گفتند، آنچه را با خدا پیمان برآن بستند، پس از ایشان است آن کس که گذارند، پیمان خویش را و از ایشان است، آنکه انتظار کشد و تبدیل نکردند تبدیلى»

با درود بیکران به رهبر مستضعفین

خمینى کبیر که با رهنمودهایش ما را یارى کرد تا به پیروزى دست یابیم و سلام بر شهیدان از صدر اسلام تاکنون. وصیت‌نامه‌ام را آغاز مى‌کنم.

خدایا؛ هم اکنون که مى‌بینم دشمنان اسلام و قرآن را مورد تهاجم قرار داده‌اند، به عنوان یک دانش‌آموز وظیفه خود دانستم که به فرمان رهبر خود لبیک گویم تا شاید بتوانم با ریختن قطره‌اى از خونم مشتى محکم بر دهان یاوه گویان و دشمنان اسلام بزنم.

هم اکنون که به جبهه آمده از خداوند تشکر مى‌کنم که مرا یارى فرمود تا اولین گام را در راه اسلام بردارم تا به خداوند نزدیکتر شوم.

ولایت فقیه را پشتیبان باشید

خدمت پدر عزیزم؛

پدر عزیزم همانگونه که گفتم وظیفه‌ام بود که به جبهه بروم و به نداى «هل من ناصر ینصرنى» امام لبیک گویم. پدر عزیزم امیدوارم که پس از شهادتم ناراحتى به خود راه ندهید چون دشمن با مشاهده کردن ناراحتى شما خوشحال مى‌شود و باید این‌چنین فکر کرده باشید که آیا ما از بهشتی‌ها، دستغیب‌ها عزیزتر بودیم.

پدر جان خوشحال بودم که پدرى بزرگوار چون شما را داشتم که به نحو احسن مرا تربیت نمودید و وظیفه شرعى و اسلامى یک پدر نسبت به فرزند خود، انجام دادید و این حقیر به‌عنوان یک فرزند در این مدت نتوانستم حتى کمى از زحمات شما را جبران کنم و امیدوارم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید و از شما مى‌خواهم که همیشه مانند قبل ولایت فقیه را پشتیبان باشید.

مادر عزیزم؛

از شما مى‌خواهم که در اول مرا ببخشید و این‌را مى‌دانم که نتوانستم حتى یک درصد از زحمات شما را جبران کنم و مادر مهربانم امیدوارم که بعد از شهادتم ناراحت نباشید و گریه نکنید و پرچمى سبز بر خانه زنید و از کشیدن پرچم سیاه بر خانه خوددارى کنید؛ چون دشمن وقتى مى‌بیند شما عزادار هستید خوشحال مى‌شود و مى‌خواهم صبرى چون زینب داشته باشید.

حجابتان مشتی محکم بر دهان دشمنان / ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء است

خدمت برادرانم؛

از برادران عزیزم مى‌خواهم که مرا ببخشند چون نتوانستم به‌ عنوان یک برادر وظیفه خود را به انجام رسانم و از آنها مى‌خواهم که مرا ببخشند و هر کدامشان که علاقه داشتند به حوزه علمیه بروند و مشغول درس در حوزه علمیه شوند البته با اجازه پدرم.

از خواهرانم مى خواهم که همیشه دنباله رو اسلام باشند و به سخنان پدر و مادرم توجه نموده و آن‌ها را قبول کنند و همیشه اسلام را یارى کنند و مى‌خواهم که من با خون ناچیز خود و شما با حجابتان مشت محکم بر دهان دشمنان اسلام باشیم.

و در پایان از مردم مبارز اسلام آباد و فیروزآباد مى‌خواهم که هیچگاه امام را تنها نگذارند و همیشه امور خود را به دست ولیان فقیه بسپارید چون ولایت فقیه استمرار حرکت انبیاء است و از برادران دانشسرا مى‌خواهم که به شغل خود ارزش بدهند و فرزندان جامعه را در راه اسلام هدایت کنند. والسلام.

پایان خبر

  • گروه خبری : آخرین اخبار
  • کد خبری : 87811
حمید تهرانی
خبرنگار

حمید تهرانی

نظرات

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

نظر دهید

تنظیمات قالب