همراه با شهدا؛
شهید «رحمان غضنفری»
در طی بیش از سه سال گذشته در روزهای دوشنبه، با شهدای مجموعه سلامت فارس در طول سال های دفاع مقدس که در کنار خدمات پشتیبانی در جبهه های حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداری ها و بیمارستان های صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده اند، آشنا شدیم و این بخش با معرفی شهدای استان فارس ادامه یافت.
همچنین در ادامه با شهدای مدافع سلامت دانشگاه علوم پزشکی شیراز که در روزهای بحران کرونا، با از جان گذشتگی در سنگر سلامت، برای حیات بیماران جنگیدند آشنا شدیم و در ادامه نیز با شهدای مدافع حرم استان که در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) در سوریه به شهادت رسیدند و سپس با شهدای استان فارس آشنا شدیم.
این بخش از «همراه با شهدا» به شهید «رحمان غضنفری»، از شهدای هشت سال دفاع مقدس استان فارس اختصاص دارد تا با زندگی و شخصیت این شهید والامقام، بیشتر آشنا شویم.
شهید «رحمان غضنفری»
تاریخ و محل تولد: 6 اردیبهشت سال 1345 در روستای باوریان از توابع شهرستان فیروزآباد
تاریخ شهادت: 7 خرداد 1364
شهید «رحمان غضنفری» ششم اردیبهشت سال 1345 در روستای باوریان از توابع شهرستان فیروزآباد دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را در همان روستا آغاز کرد و تا کلاس سوم راهنمایی با موفقیت پشت سرگذاشت و در امور کشاورزی به کمک پدر و مادر خود شتافت.
رحمان خصوصیات اخلاقی خوبی داشت و مورد احترام همگان بود. در تمام جلسات مذهبی شرکت میکرد. او فردی شوخ طبع، منطقی و خوشرو بود و همیشه با روحیه شادی که داشت به دیگران انرژی میداد. او دوستان خود را امر به معروف و نهی از منکر میکرد و از آنها را برای صفوف نماز جماعت و گرفتن روزه دعوت میکرد.
با آغاز جنگ تحمیلی، با این که سن و سال زیادی نداشت، خانواده را راضی کرد تا به صفوف بسیجیان بپیوندد و در آن مدت در مسجد و بسیج خدمات ارزنده ای داشت. در 18 سالگی دفترچه نظام وظیفه را پرکرد و پس از گذراندن دوران آموزشی راهی جبهه جنگ شد. در جبهه نیز دست از امر به معروف بر نمیداشت و دوست خوب و برادری مهربان برای همسنگریانش بود.
او سرانجام هفتم خرداد 1364 به شهادت رسید. پیکر پاکش در روستای باوریان شهرستان فیروزآباد به خاک سپرده شد.
بخشی از وصیت نامه شهید «رحمان غضنفری»
خود را در دانشگاهى یافتم که یادآور کربلاست
«پدر و مادر عزیزم؛
به خدا قسم خجالت مىکشم که در روز قیامت بدنم در برابر حسین(علیه السلام) سالم باشد، چون بدن حسین(علیه السلام) سر نداشت و بدن او را زیر نعل اسبها تکه تکه کردند.
من خود را در دانشگاهى یافتم که یادآور کربلا است. دانشگاهى که در آن عاشقان الله براى برقرارى عدل و قسط با جان و خون جنگیدند و مدرکش شهادت بود.
در پایان سلام مرا به تمام اقوام و خویشان برسانید و اگر سعادت نصیبم شد مرا حلال کنید. این وصیت نامه را در تاریخ 23 دی ماه 1363 در هواى پر از عشق به انقلاب و امام امت خمینى بت شکن مىنویسم.
از برادران عزیزم تقاضا دارم پیرو خط امام و خون شهیدان گرانقدر باشید و در عزاى من به یاد امام حسین(علیه السلام) گریه کنید.
با تشکر از پدر و مادر برادران و خواهرانم.
پاسدار وظیفه رحمان غضنفری.»
پایان خبر