چاپ کتاب شعر همکار شاغل در معاونت توسعه مدیریت و منابع دانشگاه؛
در شعرهای من، ماهی قرمز کوچکی زندگی می کند
«حجت الله رفعت جو»، همکار شاغل در معاونت توسعه مدیریت و منابع دانشگاه، از جمله هنرمندان استان فارس در حوزه ادبیات است که بخشی از آثار شاعرانه خود را در کتابی به نام «باید باغی را بوسیده باشم»؛ به چاپ رسانده است.
به تعبیر او، در شعرهایش «ماهی قرمز کوچکی زندگی می کند، یادگار شب عیدی دور» و شاید این شاعرانگی را از زیست عشایری خود و زندگی در دامان طبیعت وامدار است.
در ادامه با این هنرمند شاعر بیشتر آشنا می شویم.
پیشه و پیشینه شاعر
من متولد سال 1352، پدرم کشاورز و مادرم خانهدار بود. عشایرزاده و قشقایی هستم و پس از تحصیل در رشتههای پیراپزشکی و علوم آزمایشگاهی در دانشگاه علوم پزشکی شیراز و تجارب خدمت در حوزه های مختلف، اکنون به عنوان مدیر برنامه ریزی، بودجه و پایش عملکرد دانشگاه؛ رئیس گروه نظارت پایش عملکرد و دبیر کمیته تحقیقات مدیریت برنامه ریزی، بودجه و پایش عملکرد دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی شیراز، با مجموعه سلامت فارس همکاری دارم.
در خانواده ما هنر به اشکال مختلف ادبی و موسیقی جریان دارد و از سویی دیگر تاثیر افراد خانواده بر روی همدیگر، موجب توسعه هنر در خانواده ما شده است.
بخش دیگری از این تاثیرپذیری هنری را از شوخ طبعی های پدرم وامدار هستم که در اشعار من نیز قابل لمس است.
طبیعت؛ چشمه زلال جوشش هنر
به عقیده من طبع شعر و هنر از کودکی در آدمی وجود دارد و برخی اوقات با توجه به تلاش و کوششی که انجام میشود و شرایط زندگی افراد، هنر توسعه می یابد و در غیر این صورت، هنر افراد به صورت خاموش میماند. همچنین هنر، بسته به شرایط ظهور و نمود، در هر فرد متفاوت است.
به واسطه زادگاهم، از همان کودکی در دامان طبیعت، کوه و دشت بودم و این فضا انسان را جور دیگر تربیت میکند. در عشایر تا چشم باز می کنی، صدای رودخانه، طبیعت، صدای لالایی مادر و آواز پدر، همه فضایی را فراهم می کند که در هنر فرد تاثیر می گذارد.
صدای زنگوله گوسفندان بر روح و روان تاثیر می گذارد و روح را لطیف تر میکند و این موارد در سنین کودکی و در محیط زندگی من، تاثیر داشته است.
از همان کودکی که وارد مدرسه شده و نوشتن را فرا گرفتم، برای نخستین بار و به صورت رسمی هنر و شعر خود را آغاز کردم و در مقطع ابتدایی بودم که یکی دو مورد از شعرهایم در مجله «کیهان بچه ها» چاپ شد. اما اوایل به زبان مادری، شعرهایم را می سرودم.
همچنین در مدرسه در «انشانویسی» بسیار موفق بودم و در کنار موفقیت های تحصیلی، همواره دست به قلم بودم.
دانشگاه و پرورش ذوق هنری
به خاطر علاقه ای که داشتم دوره کوتاهی نیز «داستان نویسی» آموختم و با آغاز تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی شیراز از سال 1372، به نحو جدی تری به عرصه شعرنویسی وارد شدم و آثارم در جراید و روزنامه های استان به چاپ می رسید.
زمان دانشجویی در زرقان ساکن بودم و در کلاسهای انجمن شعر استان نیز شرکت میکردم و نزد دکتر «خسرو قاسمیان» در انجمن شعر شیراز فعالیت داشتم. او شعرهایم را نقد و تصحیح می کرد و کمک شایانی به من در این خصوص کرد.
از آن زمان، فعالیتهای هنری و شعرگویی من به صورت جدی آغاز شد و در سالی که شهید آوینی به شهادت رسید، یکی از معروف ترین شعرهای من با عنوان «ویژه شهید» به چاپ رسید.
سپس به جنوب مهاجرت کردم و ساکن بوشهر شدم؛ من در بوشهر سردبیر یک ماهنامه حسابداری به نام «رستاک» بودم و بیشتر نشریات جنوب مانند نشریه «آیینه»، همچنین «روزنامه جنوب» و بسیاری از هفته نامههای شیراز نیز شعرهایم به چاپ میرساندند.
در کنار شعر سرودن، داستان کوتاه نیز می نوشتم و همچنان ادامه دارد، اما تا کنون شرایط برای چاپ داستان هایم مهیا نشده است.
درخشش شاعرانگی
سرودن شعر در یک لحظه اتفاق می افتد، تنها زمانی که من صرف آن می کنم، زمانی برای نوشتن آن است. همانند رعد و برقی می آید و می رود؛ جمله ای میخوانم و چیزهایی میبینم و آن لحظه، تبدیل به شعر می شود.
من از شعر کلاسیک آغاز کردم؛ شعر، غزل، دوبیتی و رباعی می سرودم و بعد از یک مدت از این مرحله نیز عبور کردم و به شعر سپید، شعر نو و شعر گفتار رسیدم.
در حال حاضر شعرهای من در کتابی با عنوان «باید باغی را بوسیده باشم» در قالب 74 صفحه از سوی انتشارات «واج» به چاپ رسیده و در اختیار دوستداران شعر، ادب و هنر قرار دارد. سرودن این اشعار به حدود هفت تا هشت سال پیش باز می گردد، اما شعرهای جدیدتر در کتابهای دیگرم، در حال حاضر آماده چاپ است.
شعرهای قدیمی و کلاسیک من هنوز به چاپ نرسیده است و اگر پیش از این، بخشی از آن انتشار یافته، مربوط به هفته نامهها و نشریات دانشجویی است که در گذشته آنها را چاپ کرده اند.
تاثیر هنر در زندگی
شعر و هنر تاثیر بسزایی در زندگی من داشته است، چون من به موسیقی نیز علاقه مندم و ساز تخصصی من «تار» است. شعر و هنر، جزئی از من است و من جزئی از هنرم. بدون شعر و هنر دنیا برایم رنگ و بویی ندارد و زندگی سخت می شود.
تاثیر شعر و هنر در زندگی به شکلی است که جهان را از منظری متفاوت از دیگر افراد می نگری و دید هنرمند به جهان، صلح آمیزتر از دیگر افراد به جامعه است.
نگاه فرد هنرمند و شاعر لطیف تر از دیگر افراد است؛ دنیا برای آنان دنیای آرامتری است و هنرمند، اهل خشونت و جدال نیست و دنیایش، دنیایی زیبا و سختتر است، چون در وادی دیگریست.
با هنر، دنیا جای قشنگ تری برای زیستن میشود؛ هنر می تواند در جایگاه خودش، انسان ها را آرام تر و دنیا را جای قشنگی برای زیستن کند.
«خداوند زیباست و زیباییها را دوست دارد»، هنر هم زیباست، چیزی است که خداوند به آن توجه ویژه دارد و خداوند آن را دوست دارد، خداوند بشر را آفرید و پس از خلقت انسان با این عنوان که «تبارک الله احسن الخالقین»، به خود آفرین گفت، چون موجود زیبایی خلق کرده بود.
ترجمان شعر در حیات
من علاقه بسیاری به کوه و کوهنوردی دارم و ذره ذره شکوه و عظمت طبیعت را درک کرده و طبیعت بر حس هنری و اشعارم، بسیار تاثیر دارد. من از طبیعت اطرافم الهام گرفته و با نگاه به یک گل، به یک درخت، به یک سنگ، به یک خار و هر چیز دیگری در طبیعت که زیبایی خودش را دارد، در دید من، متفاوت بوده و فرق میکند. یعنی شاعر از زاویه ای به هستی و موضوعات اطراف می نگرد و بیان میکند، که از دید بقیه متفاوت است.
همچون فردی که همسرش نابیناست و باید برایش توضیح دهید که هر جسمی چه خصوصیاتی دارد. شاعر چنین نقشی دارد و باید چیزهایی را ببیند که همگان نمیبینند.
شعر و ضرب المثل در زندگی ایرانیان
شعر از قدیم الایام و از زمان باستان در زندگی ایرانیان وجود داشته است؛ اینکه در طول روز، هر فرد ایرانی به چه اندازه از ضرب المثلها استفاده میکند، نشان دهنده این موضوع است.
ما اغلب از مصرع ها و بیتهای اشعار معروف، به عنوان ضرب المثل نیز استفاده میکنیم؛ هر کدام از این ضرب المثلها را که پیگیری کنیم، متوجه میشویم مربوط به شاعری است. ضرب المثلها از شعرهای شاعران قدیم به راحتی وارد زبان ما شده و چنین اشعاری تاثیر بسزایی در زندگی مان داشته است.
ضرب المثل ها، خلاصه همه حرفها و تفکرات ما هستند که به صورت محاوره در گفت و گوهای روزمره مان جریان دارند. «خاموشی به هزار زبان در گذر است»، نمونه هنر شعر در تمثیل و ضرب المثلها بوده که بسیار مرسوم است.
ریشه بسیاری از ضرب المثلها از مصرع ها و یا بیتهای شاعران گرفته شده است و هر ضرب المثلی، خلاصه کننده تمام حرفها و سخنان ماست که در قالب یک بیت و یا یک مصرع بیان میشود.
رباعی «سید عاشقان، مولا امام حسین علیه السلام»
من یک رباعی دارم با عنوان «سید عاشقان، مولا امام حسین علیه السلام»، که همانطور که از نامش پیداست، در مورد حضرت امام حسین (ع) است و این رباعی بسیار قدیمی را بسیار دوست دارم.
در بخشی از این رباعی آمده است:
در یک شب سرد و تیره و یلدایی دیدم که سوار اسب خون میآیی
از یال بلند اسب تو میریزد هفتاد و دو مرد سرخ عاشورایی