همراه با شهدا؛
با شهید «احمد خوشبخت» بیشتر آشنا شویم
در طی بیش از سه سال گذشته در روزهای دوشنبه، با شهدای مجموعه سلامت فارس در طول سال های دفاع مقدس که در کنار خدمات پشتیبانی در جبهه های حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن در بهداری ها و بیمارستان های صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده اند، آشنا شدیم و این بخش با معرفی شهدای استان فارس ادامه یافت.
همچنین در ادامه با شهدای مدافع سلامت دانشگاه علوم پزشکی شیراز که در روزهای بحران کرونا، با از جان گذشتگی در سنگر سلامت، برای حیات بیماران جنگیدند آشنا شدیم و در ادامه نیز با شهدای مدافع حرم استان که در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) در سوریه به شهادت رسیدند و سپس با شهدای استان فارس آشنا شدیم.
این بخش از «همراه با شهدا» به شهید «احمد خوشبخت»، از شهدای هشت سال دفاع مقدس استان فارس اختصاص دارد تا با زندگی و شخصیت این شهید والامقام، بیشتر آشنا شویم.
شهید «احمد خوشبخت»
تاریخ و محل تولد: 10 شهریور سال 1340در فدشکویه شهرستان فسا
تاریخ و محل شهادت: 7 خرداد سال 1360 در کرخه
شهید «احمد خوشبخت» دهم شهریور سال 1340در فدشکویه شهرستان فسا دیده به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را گذراند و پس از آن برای ادامه تحصیل به فسا رفت. دوران دبیرستان را در مدرسه ذوالقدر در رشته انسانی پشت سرگذاشت و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.
سال 1358 به خدمت سربازی رفت و پس از گذراندن دوره آموزشی به جبهههای کرخه و شوش دانیال اعزام شد. شهید «احمد خوشبخت» پس از یک سال ایثار و مقاومت سرانجام هفتم خرداد سال 1360 در کرخه به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای فدشکویه فسا به خاک سپرده شد.
آخرین یادداشت شهید که جاودانه شد
برادر شهید «احمد خوشبخت» در خاطرهای میگوید:
«دوران کودکی و نوجوانی پا به پای هم بودیم. همه مردم روستا احمد را به مرام و شجاعتش میشناختند. روزها گذشت و به 18 سالگی رسید. برای خدمت سربازی نامنویسی کرد و به خدمت رفت. پس از گذراندن دوران آموزشی راهی جبهه شد. مدتی گذشت دلمان برایش تنگ شده بود. دلواپس بودیم؛ میخواستیم بدانیم روزها را در جبهه چگونه میگذراند. نامهای برایش نوشتم. پس از احوالپرسی گفتم: «احمد جان، از اوضاع جبهه برایمان بنویس...»
مدتی گذشت تا اینکه، نامهای به دستمان رسید. نامه را باز کردم. جواب نامه احمد بود. کمی خیالم راحت شد که حالش خوب است. او نیز پس از سلام احوالپرسی در مورد جبهه چنین نوشته بود که تامل برانگیز بود: «برادر جان، اوضاع جبهه را نمیتوان با قلم توصیف کرد... مگر حضرت صاحب الزمان (عج) که شاهد تمام اتفاقات است ظهور کند و از دنیای زیبای رزمندگان روایت کند. شنیدن کی بود مانند دیدن!»
حرفهایش بر جانم نشست. انگار میخواست بگوید آنچه در جبهه میگذرد، فراتر از کلمات است. فراتر از آنچه ما در پشت جبهه میتوانیم تصور کنیم. شاید فقط کسی که خودش شاهد آن روزها بوده، میتواند حقیقت را روایت کند... یا شاید، فقط وقتی آقا بیاید و خودش بگوید، آنوقت همه بفهمند که رزمندگان چه دیدهاند.»
پایان خبر
نظر دهید