همراه با شهدا/ شهید مرتضی جاویدی
.
در طی بیش از یک سال
گذشته در روزهای دوشنبه، با شهدای مجموعه سلامت فارس در طول سال های دفاع مقدس
که در کنار خدمات پشتیبانی در جبهه های حق علیه باطل و خدمت به رزمندگان غیور میهن
در بهداری ها و بیمارستان های صحرایی، شهدای گرانقدری را به این انقلاب تقدیم کرده
اند، آشنا شدیم. در طی هفته های اخیر روزهای دوشنبه نیز بخش «همراه با شهدا» با
معرفی شهدای استان فارس ادامه می یابد که در این بخش، با شهید «مرتضی جاویدی» آشنا
می شویم.

شهید مرتضی جاویدی
تاریخ و محل ولادت: 22 تیرماه 1337، روستای جلیان فسا
تاریخ و مکان شهادت: 7 بهمن ماه 1365، شلمچه
مرتضی
جاویدی در روستای جلیان فسا و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. شهید جاویدی در طی
دوران تحصیل به کارهای مختلفی همچون دامپروری و کشاورزی نیز مشغول بود تا اینکه
بعد از دریافت مدرک دیپلم تجربی به خدمت نظام وظیفه فراخوانده شد؛ اما بعد از مدت
کوتاهی به دستور حضرت امام (ره) محل خدمتش را ترک کرد. در دوران اوج مبارزات
مردم بر ضد رژیم ستمشاهی، مرتضی بارها توسط ساواک دستگیر شد و مورد شکنجه قرار
گرفت.
انقلاب
که پیروز شد شهید جاویدی به عضویت سپاه پاسداران در آمد و با شروع جنگ تحمیلی نیز
به خوزستان رفت و فرماندهی چند گردان را در عملیات های مختلف بر عهده داشت.
در
عملیات والفجر2، گردان فجر به فرماندهی مرتضی جاویدی چند روز در محاصره شدید دشمن
قرار گرفت و با وجود دستور فرماندهان منطقه مبنی بر عقب نشینی این گردان، مرتضی با
گفتن این جمله که: «نمی گذارم اُحُد دیگر تکرار شود»، عقب نشینی نکرده و بعد از
پیروزی این عملیات و زمانی که خبر رشادت های مرتضی جاویدی و گردانش به گوش حضرت
امام (ره) می رسد، در بازدیدی که رزمندگان و فرماندهان این عملیات به خدمت امام
(ره) می رسند، حضرت امام بر پیشانی این شهید بزرگوار بوسه می زند.
در طول
دوران جنگ، مرتضی جاویدی فداکاری ها و شجاعت های بسیاری از خودش نشان داده بود؛ به
طوری که بین عراقی ها به «اُشلو» معروف شده بود؛ چرا که بسیار پیش می آمد که خودش
را به سنگرهای عراقی ها می رساند و با آنها به عربی صحبت می کرد و بعد که می رفت،
تازه آنها متوجه می شدند که این فرد از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا
زده تا اطلاعات منطقه را از آنها بگیرد.
مرتضی
جاویدی سرانجام بعد از سال ها رشادت در جبهه های جنگ در بهمن ماه 1365 در عملیات
کربلای5 در مقام فرماندهی گردان فجر به آرزوی همیشگی اش رسید.
گذری
بر وصیت نامه شهید
...
نمی دانم چه کرده ام که شهید نمی شوم. شاید قلبم سیاه است. خدا رحمت کند حاج محمود
ستوده را، وقتی با هم صحبت می کردیم، می گفت اگر جنگ تمام شود و ما زنده باشیم چه
کار کنیم؟ واقعاً نمی شود زندگی کرد و به صورت خانواده های شهدا نگاه کرد... و اینجاست
که ما و جاماندگان از قافله نور باید بگوییم خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند...
نظر دهید